آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

بهداد نجفی

کودک درون

باز باران با ترانه ..می خورد بر بام خانه. خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟  یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟  پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟ ...  خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟  کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز  یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه   بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه
5 مرداد 1391

زمزمه این روزهای مادرانگی

گل ِ نازم تو با من مهربون باش واسه چشمام پل رنگین کمون باش اسیر باد و بارونم شب و روز گل این باغ بی نام و نشون باش من، عاشقی دل خونم شکسته ای محزونم پناه این دل ِ بی آشیون باش دلم تنگه تو با من مهربون باش. ...
3 مرداد 1391

دنیای بازی

امشب  یکی از بهترین شبهای زندگیم بود. میدونی چرااااا عزیزکم؟ وقتی وارد دنیای بازی شدیم برق چشمات و جیغ هایی که از شوق و ذوق دیدن اون همه چراغ های رنگی و نینی های ناز نازی میکشیدی چنان شور و شعفی در وجودم ایجاد کرد که ناخودآگاه اشک توی چشمام حلقه زد. مااااادر به فدای قلب کوچکت خدااااااااااااایا خدای مهربونم شکرت برای این شادی های کوچک. پسرم رو و همه  نوشکفته های باغ زندگی رو  با این دلهای کوچیکشون به دستای بزرگ خودت میسپارم.   ...
23 تير 1391

روزهای کودکی

دلم هوای دیروز را کرده ، هوای روزهای کودکی را .. دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد ! . . ... . دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم ؛ الفبای زندگی را .. میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند . دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشید این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ! دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم آن را نچینم . دلم میخواهد ... می شود باز هم کودک شد ؟؟؟؟ .. راستی خدا! دلم ، فردا هوای امروز را می کند؟؟   ...
10 تير 1391

بهداد و دریا

خرداد ماه است و تعطیلات نیمه ی ماه و جاده شمال و دریاااا. پسر خوشگلم اولین بار بود که تونستی وارد دریا بشی و بر خلاف تصور من که فکر میکردم شاید بترسی خیلی زود مثل مامانت عاشق آب و دریاااا شدی .منو که اگه ول کنن ساعتها تو آب میمونم و انقدر این عظمت الهی منو جذب میکنه که قابل گفتن نیست و تو عزیزه دلم هم بعد از 2 ساعت آبوزی (آب بازی) کردن آخر هم با گریه اومدی بیرون. دلت چون دریا بزرگ و روشن عشق کوچولوی ماااادر. ...
15 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد